سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معجزه ای به نام دل

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تجدید...

    نظر

                       

خداااااا......

خداجونم یادته عهدنامتو رو به روی خونت خوندم و امضا کردم .؟

شرمندم از اینکه به عهدام وفا نکردم.

چه جوری تو چشمات نگاه کنم بعد از این همه بدی و کثیفی و گناه.

خودت این همه گفتی که اگه کسی توبه کنه میبخشیشو دوسش داری ولی چه کنم که از این همه مهربونیت شرمم میشه که دوباره توبه کنم و دوباره عهد بشکنم.

عهد نامه رو مینویسم که هر بار این صفحه باز میشه باهات تجدید پیمان کنم...

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوندا!تو را سپاس که قابلم دانستی و به زیارت خانه ات دعوتم کردی،تا پاسخگوی ندای ابراهیم خلیل باشم.

خداوندا!تو را شکر که توفیقم دادی در حریم حرمت محرم شوم ،لبیک گویم و بر گرد خانه ات طواف کنم،هاجروار سعی صفا و مروه کنم ،و در سرزمین وحی و دیار پاکان و مهد اسلام،روزهایی را به یاد تو سپری کنم و اطاعت و بندگی را تمرین کنم.

خدایا بر این نعمت تو را سپاس میگویم که در فضای معنوی مسجدالحرام تنفس کردم و گام جای گام اولیایت نهادم و کنار مقام ابراهیم نماز خواندم و آداب زیارت به جای آوردم.

روزها و شبهای با صفای حرم و مسجد الحرام ،هرگز از یادم نخواهد رفت و لحظات حضور در کنار بیت الله و چرخیدن به دور مقدس ترین بقعه عالم و طواف برگرد قبله توحید و کانون جاذبه های الهی ،ارزنده ترین خاطرات من از آن سفر است.

خداوندا!توفیق ده که گرد و غبار نسیان و غفلت بر این خاطرات نورانی نیفشانم.

یاریم کن ،تا عهد بندگی را از یاد نبرم.

خدایا !مهربانا،معبودا ،کریما!

با تو عهد میبندم دلی را که خانه ی محبت تو بود ، به شیطان و نفس اماره نسپارم.

زبانی را که در این ایام به ذکر تو مشغول بود ، به غیبت و تهمت و دروغ نیالایم.

قول میدهم با چشمی که به کعبه ی تو نگریسته گناه نکنم و با گوشی که ندای تو را شنیده ،به حرام گوش ندهم ،دستی را که حجرالاسود و کعبه را لمس کرده به سوی حرام دراز نکنم ،

با پایی که به عشق تو در حریم کعبه طواف کرده و بین صفا و مروه سعی کرده و بر خاک پاک این سرزمین گام نهاده در پی خلاف و معصیت نروم و دوباره با شیطان دوست نشوم،

 پس از آنکه با احرام ،جامه ی تعلقات را کنار گذاشتم ،دوباره دنیا زده نگردم،

خدایا ! ای خدای مکه و مسجدالحرام ، ای خدای ابراهیم و اسماعیل ، ای فرستنده ی قرآن ،ای مبعوث کننده ی پیامبر ،با تو عهد میبندم که صفا و معنویت این ایام را با گناه و غفلت از بین نبرم.

خداوندا ! پیمانم را بپذیر و بر این میثاق ،شاهد باش.

توفیق بده که بر این عهد و پیمان استوار بمانم ،در راه دین و بندگی و محبت اهل بیت و انتظار مهدی (عج) ،سست نشوم و وسوسه های شیطان مرا از تو غافل نسازد و فراموش نکنم که بنده ام و تو مولای منی ،و از بنده چه انتظاری در برابر مولاست ،جز اطاعت و تسلیم ؟!!!!

خدایا ،یاورم باش تا باورم را از دست ندهم،

نصیرم باش ، تا اسیر دنیا نشوم،

روزی کن ، تا دوباره به زیارت خانه ات بیایم.

                               ....آمین،رب العالمین

ریحانه 7:30 شب، 9/1/88

رو به روی....


دعوت نامه از سمت ...

    نظر

دیروز نامه ای از عمره دانشجویی بدستم رسید .

 

احرام طاعت بند؛

لباس ریا برکن،

طواف عرش و سعی عشق کن،

هروله کن از خود تا خدا،

نشانه گیر و بشکن کفر را به سنگ کینه،

قربانی کن نفست را

در میعادگاه عشق.

و اما تو...

باید بروی،

جاری شوی و بیاندیشی،

حس کنی ،قفس را بشکنی،

رها شوی ،پرواز را تجربه کنی،آسمانها را فتح کنی ،

به بیکران وصل شوی

و مستغرق در لطف اللهی.

سفر کن،

سفر عشق

و بدان سفر آدابی دارد،

مؤدب به آداب شو

و به حقیقت آن بیاندیش.

و اینک

ندای دعوتی ناب طنین انداز است.

لبیک خالصانه می طلبد.

 

در ابتدای راهی،

بخوان؛

همانگونه که پیامبر میخواند؛

بخوان

و همراه شو با پیامبر اکرم(ص)

و ائمه معصومین(ع)،

همرا شو با ذره وجودت،

شاید که این دعوت بار دیگر

تو را در آغوش کشد..........................

 

یه مسابقس که جایزه برنده هاش حج عاشقی و کربلاس...

 

شیرینی سفر اول بیتابم کرده.

خدایا یه بار دیگه دعوتم کن.

 


عاشق یا معشوق...؟؟!

    نظر

ما آدما خیلی نامردیم، تا زمانی که دریای زندگیمون متلاطم نشده یادش نمی افتیم.

...اما

به محض اینکه یه مشکل کوچیک تو زندگیمون بیفته به هر دری میزنیم ، التماسش میکنیم تا گره گشای مشکلمون بشه

خیلی باحال باشیم خیلی دممون گرم باشه میگیم خدا جونم دوست دارم

غافل از اینکه

این خدا ،با این همه جبروت و تکبرش؛

که هر لحظه ؛ هر ثانیه هوامونو داره و میگه بنده ی من ، من عاشقم و تو معشوقمی

عاشق برای رضایت معشوقش هر کاری میکنه حتی ...

حالا به این متن دقت کنید(برگرفته از کتاب طوبای محبت)

{انسان اگر عاشق شد اذیت میشود.مگر نمی دانستی عاشق زلف معشوق را شانه میکند.دست به سرش میکشد.پایش را میگیرد؛ جوراب پایش می کند ،نمی خواهد تو اصلا دست تکان بدهی .عاشق مخفی است .تو معشوق هستی  .ببین چه جای خوبی داری!

تا حالا به خیال خودت ،خودت را حفظ کرده ای و حال آنکه نه! خدا حفظت کرده است. دست به سرت کشیده است .غذایی که پدر و مادر دهانت گذاشتند او گذاشته است .اصلا سرتا پایت را از روزی که حرکت کرده ای خدا حرکت داده است.خودت حرکت نکردی}

باورش سخته نه...این همون خدا ؛

به کارایی که داره برات میکنه دقت کن.

کم کم تو ذهنم داره رنگ میگیره .به اطرافت دقت کن

مثلا شب.(خودش گفته تو شب و روز برای کسانی که اهل تفکرند نشانه هایی گذاشته)

ببین خدا شب و آفریده تا استراحت کنی ،تاریکش کرده که یه موقع نور چشماتو اذیت نکنه و راحت خوابت ببره حتی برات یه چراغ خواب مثل ماه ، روشن کرده .

میبینی چقدر لطیف باهات برخورد میکنه.اینا همش نشونه اینه که تا کجاها هواتو داره.برات انواع نعمت آفریده که ازشون استفاده کنی و لذت ببری.

میدونی یه مادر فرزندشو چقدر دوست داره؟

عمرا تا مادر نباشی نمیتونی بفهمی که عشقش ماوراییه. حالا همون خدا گفته که محبت من به بنده هام از محبت مادر به فرزندش خیلی بیشتره.

یعنی برو کیف کن

حالا به این متن دقت کنید (برگرفته از کتاب طوبای محبت)

به ترتیب اذان توجه کردید؟؟؟

{نماز پیامبر (ص) ،است.روزه ،علی (ع) ،است.افطار خداست.از افطار بالاتر هم چیزی نیست. علی (ع) روزه است، یعنی هر که علی (ع) را قبول کند در دنیا کم حرف میزند ،آلوده نمیشود.ذکر دنیا رو کم میکند ادعایش از بین میرود.هر که پیغمبر را نگاه کند نماز خوانده است.ذکر خدا میگوید ،دعا میکند ،صلوات برپیامبر و همه انبیا میفرستد و همینطور می آید جلو تا خدا را ملاقات میکند و میگوید "اشهدُ"، خدا را دیدم. "اشهد ان لا الله الا الله" میگوید و بالا میرود..}

یعنی ما سر هر نمازخدا رو میبینیم ،حتی قبل از اینکه نمازو شروع کنیم خدا جلوی چشمای ماست.

چیه..؟

نکنه تو هم فکر میکنی خدا رو نمیشه دید؟

خدارو حتی تو لمس کردن یه برگ ، تو دیدن یه قطره آب ، تو بوئیدن یه گل میشه دید.

باور نداری امتحان کن؛ از کنار هیچ چیز بدون دقت رد نشو خودش گفته همه چیز تو دنیا آیت.

چشمت محدود ولی از دیدن همین محدودیت ها لذت ببر و همشو مثله یه پازل کنار هم قرار بده و از چیدنشون کنار هم به نامحدود برس

توی دلت...تو قلبت

حالا چطور ؟

دیدی میبینیش.

خیلی حس عجیبیه.

با یه حساب ساده آدم به خیلی چیزا پی میبره.

تا حالا به «هُ » دقت کردی؟ جالب بدونی «هُ » مال الله است.

اللهُ اکبر ، لا الله الا الله ؛ هُ مال خداست ؛هو مال اسم خداست.اسم اعظمش است.

موقع تلفظ «هُ » ببینید صدا از کجا می آید ...؛ ببین به کجا زده!

«هُ » مال مرکز ذات و جان است .صدای «هُ » از ذات انسان و جان انسان است . این از اسرار قران است.

یعنی وقتی میگی الله با تمام وجود داری صداش میکنی.شگفت انگیزه...

حالا یه چیز جالبتر

میدونی حکمت وضو گرفتن چیه؟

وقتی صورت خود را میشوری یعنی داری وجه خدا رو زیارت میکنی،به خودت نگاه کن ،خودتو میگه،میتونی درکش کنی..

دست راست(یعنی همه مومنین و مومنات رو داری در این کار شریک میکنی ،داری اونهارو میشوری)

دست چپ(یعنی گناه فاسق و فاجر رو میشوری و به دادشون میرسی با این کار داری او رو از گناه پاک میکنی)

شما میشوری ،دیگری هم می شوید ،دیگران و دیگران هم میشویند آن وقت که همه شستند ،مومنین و مومنات تمیز میشوند ،گناه فساق و فجر هم بخشیده میشود و سبک میشود.

بعد بدون اینکه با آب غیر وضو قاطی شود مسح..

یعنی اهالی هفت آسمان ،ملائک کیف کنند و ببیند که بنده ای وضو گرفته.

برای همینه که دستتو دوباره نمی شوری چون ملائک تمیزند و نیازی به آب جدید ندارند.

بعد پا(یعنی هفت طبقه زمین )

وضو خودش عبادته.فکر کن با یه کار ساده هم خدا رو دیدی هم برای همه بنده ها طلب خیر و بخشش کردی هم تمام هفت آسمون و هفت طبقه زمین رو پاک کردی.

همه چیز به همین سادگیه...

اینا همش بهونه اینه که یه وقتایی برای عاشقت وقت بذاری .اون که تمام وقتشو گذاشته برای تو.

ما اینقدر بی معرفتیم که برای اینکه یه لحظه باهاش باشیم بهمون یه سری کار هارو واجب کرده وگرنه که خدا بی نیازه

نیازی به عبادت ما نداره .فقط میخواد ما هم حداقل چند دقیقه باهاش باشیم.

دیدی یه عاشق.

فقط کافیه همون قدر که دوست داره تو هم دوسش داشته باشی .اون وقت که بهش میرسی .

« لقا الله »

چیزی از این بالاتر میتونه پاداش بنده ای چون تو باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


بدجور دلتنگ اون لحظه هام

    نظر

خدایا ،خیلی خیلی دلم برای دورت گشتن ،تنگه

سنگ که نشونس ولی اینکه عاشقانه دورت میگشتیم و نمیتونم فراموش کنم و یادآوریش...

عکسایی که گرفتمو میبینم و هنوز باورم نشده که خودم اونجا بودم و با تمام وجود لمست کردم

کمک کن روی اون احساس قشنگ و خاطرات فوق العاده گرد فراموشی نشینه

این 2تا عکسو خیلی دوست دارم چون با هزار ذوق وشوق انداختم،وقتی میبینمشون تمام لحظه هایی که اونجا بودم برام تداعی میشه

 

 


بندگی

    نظر

علی(ع):به حقّ آن کسى که محمّد صلّى الله علیه و آله را به نبوّت مبعوث گردانید، نماز داراى تأویل و مفهومى است که تمام معناى عبودیّت در آن خواهد بود.

امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تکبیر آن است که خداوند، سبحان و منزّه است از این که داراى قیام و قعود باشد.

دومین تکبیر یعنى؛ خداوند موصوف به حرکت و سکون نمى‌باشد.

سومین تکبیر یعنى؛ نمى‌توان خداوند را به جسمى تشبیه کرد.

چهارمین تکبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمى‌شود.

پنجمین تکبیر مفهومش آن است که خداوند، نه محلّ خاصى دارد و نه چیزى در او حلول مى‌کند.

ششمین تکبیر معنایش این است که زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.

و هفتمین تکبیر یعنى؛ بدان که خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى أبعاد و جوارح نیست.

سپس در ادامه فرمایش خود فرمود:

معناى رکوع آن است که مى‌گویى: خداوندا! من به تو ایمان آورده‌ام و از آن دست بر نمى‌دارم، گرچه گردنم زده شود.

و چون سر از رکوع بر مى‌دارى و مى‌گوئى: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْدلله ربّ العالمین» یعنى؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده‌اى و من چیزى نبوده و نیستم، پس هستى مطلق تویى.

و هنگامى که سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاک آفریده‌اى؛ و سر بلند کردن از سجده یعنى؛ مرا از خاک خارج گردانده‌اى.

و همین که دومین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاک بر مى‌گردانى؛

و چون سر بلند کنى گویى: و مرا از درون همین خاک در روز قیامت براى بررسى اعمال خارج مى‌گردانى.

و مفهوم تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولایت اهل‌بیت او علیهم صلوات الله مى‌باشد.

و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، که در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.

منبع:

مستدرک الوسائل، ج 4، ص 105، ح 5/ بحار الانوار:، ج 84، ص 253، ح 38.

برگرفته از: تبیان


عشق بازی

    نظر

تا حالا با کسی انقدر قشنگ و عاشقانه صحبت کردی؟؟؟

وقتی خوندی ببین چقدر اوج میگیری؟؟؟؟

حوصلتم نگرفت 10 خط در میون بخون نه 20 خط در میون؛

بازم پرواز میکنی و از داشتن چنین خدایی به خودت میبالی

 

  مناجات شعبانیه

خدایا! بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست، و آنگاه که تو را می‏خوانم و صدایت می‏زنم، صدا و دعایم را بشنو و اجابت کن،و آنگاه که با تو نجوا می‏کنم، بر من عنایت کن،من از همه به سوی تو گریخته و در پیشگاه تو ایستاده‏ام،در حالی که دلشکسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو امیدوار.

آنچه را در دل من می‏گذرد می‏دانی، از نیاز من آگاهی، ضمیر و درونم را می‏شناسی و فرجام و سرانجام زندگی و مرگم از تو پنهان نیست.

آنچه را که می‏خواهم بر زبان آورم و از خواسته‏ام سخن بگویم و به حسن عاقبتم امید بندم، همه را می‏دانی.

در آنچه تا پایان عمرم و از نهان و آشکارم خواهد بود، قلم تقدیرت نافذ و جاری است و افزونی و کاهشم و سود و زیانم، تنها به دست توست.

اگر محرومم سازی، کیست که روزیم دهد؟

و اگر خوارم کنی، کیست که یاریم کند؟

خدایا! از خشم و فرا رسیدن غضبت، به تو پناه می‏آورم.

خدایا! اگر شایسته رحمت تو نیستم، تو سزاواری که رحمت گسترده‏ات بر من عطا کنی.

خدایا! گویا چنانم که در پیشگاه لطف تو ایستاده‏ام و سایه‏سار توکل نیکویم بر من بال گشوده و آنچه را تو شایسته آنی گفته‏ای و مرا در هاله‏ای از بخشایش خویش پوشانده‏ای.

خدایا! اگر ببخشایی، کیست که از تو سزاوارتر به عفو باشد؟

اگر اجلم فرا رسیده و کار شایسته‏ای نداشته‏ام که مرا به تو نزدیک سازد، اعتراف به گناه را وسیله آمرزش تو ساخته‏ام.

خداوندا! با مهلت و میدانی که به نفس داده‏ام، بر خویش ستم کرده‏ام، پس اگر مرا نیامرزی، پس وای بر من.

خدایا! همواره در طول زندگی، از لطف و احسانت‏برخوردار بوده‏ام، پس از مرگ هم، لطف خویش از من دریغ مدار.

خدایا! چگونه مایوس باشم از اینکه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالی که در طول حیاتم، با من جز احسان و نیکی نکرده‏ای.

خدایا! کار مرا آنگونه به سامان برسان که تو سزاوار آنی (نه آن سان که من در خور آنم).

خدایا! با بزرگواریت، به من عنایت کن، بر گناهکاری که در لجه جهل خویش فرو رفته است.

خدایا!

در دنیا گناهانی را بر من پوشانده‏ای که در آخرت، نیازمندترم که پرده پوشش خود را بر آنها افکنی.

خدایا! چون گناهانم را پوشاندی و بر هیچ یک از بندگان شایسته‏ات فاش نساختی، بر من نیکی کردی، خدایا، پس در روز قیامت نیز رسوای خلایقم مگردان.

خدایا جود و بخشش تو، دامنه آرزوهایم را گسترده است و بخشایش تو، برتر از عمل من است.

خدایا! آن روز که میان بندگانت‏به داوری می‏پردازی، با دیدار چهره رافت‏خود، مسرورم ساز.

خدایا! پوزش‏طلبی من به درگاهت، عذرخواهی کسی است که از عذرپذیری تو بی‏نیاز نیست، پس عذرم را بپذیر، ای کریمترین بزرگواری که زشتکاران، به درگاهش عذر گناه می‏برند.

پروردگار من! حاجت و نیازم را رد مکن و دست امید و آرزویم را از درگاه خویش، کوتاه مگردان.

خداوندا! اگر می‏خواستی خوارم کنی، هدایتم نمی‏کردی.

و اگر می‏خواستی رسوایم سازی، از عقوبت دنیا معافم نمی‏کردی.

خدایا! باور ندارم که در حاجتی دست رد به سینه‏ام بزنی، حاجتی که عمر خویش را در پی آن گذراندم و عمری از تو طلبیدم.

خدایا! ستایش ابدی و ثنای سرمدی تنها از آن توست، سپاسی همواره فزاینده و بی‏کم و کاست، آنگونه که تو دوست داری و می‏پسندی.

خدایا! اگر مرا به جرمم بگیری، دست‏به دامان عفوت می‏زنم.

اگر مرا به گناهانم مؤاخذه کنی، تو را به بخشایشت‏بازخواست می‏کنم.

اگر در دوزخم افکنی، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم.

خدایا! اگر در کنار طاعتت، عملم کوچک است، امید و آرزویم بزرگ و بسیار است.

خدایا! از آستان تو چگونه تهیدست و محروم برگردم، با آنکه گمان نیک من نسبت‏به جود تو، آن است که نجات یافته و رحمت‏شده مرا باز گردانی.

خدایا! عمرم را در رنج غفلت از تو تباه ساختم،جوانی‏ام را در سرمستی دوری از تو هدر دادم،خداوندا! آن روزها که به کرم تو مغرور شدم و راه خشم تو را سپردم، از خواب غفلت‏بیدار نگشتم.

پروردگارا! من بنده توام و زاده بنده تو.

در آستان بزرگیت ایستاده‏ام و کرمت را وسیله تقرب به حضور تو قرار داده‏ام.

خدایا! بنده‏ای زشتکارم که به عذرخواهی آمده‏ام، از نگاه تو شرم نداشته‏ام، اینک از تو بخشش می‏طلبم، چرا که عفو، صفت‏بزرگواری توست.

آفریدگارا! توان آن نداشته‏ام که از نافرمانیت دست‏شویم،مگر آنگاه که به عشق و محبت‏خویش بیدارم ساخته‏ای، یا آنگونه بوده‏ام که تو خود خواسته‏ای.

تو را سپاس، که مرا در کرم خویش وارد کردی و دلم را از آلایشها و کدورتهای غفلت از خودت را پاک نمودی.

پروردگارا! مرا بنگر، نگاه آنکه ندایش دادی پس پاسخت گفت، و به طاعتش فراخواندی و به یاریش گرفتی پس مطیع تو گشت.

ای خدای نزدیک; که از مغروران و فریفتگان دور نیستی،ای بخشنده‏ای که نسبت‏به امیدواران جود و بخششت، بخل نمی‏ورزی،خدایا! مرا قلبی بخش که شوق و عشق، به تو نزدیکش سازد،و زبانی عطا کن که صداقت و راستی‏اش به درگاهت‏بالا رودو نگاهی بخش، که حقیقتش، زمینه‏ساز قرب به تو گردد!

خداوندا!

آنکه به تو معروف گردد، ناشناخته نیست،آنکه به تو پناه آورد، خوار و درمانده نیست،و آنکه تو، به او روی عنایت آوری برده دیگری نیست،خدایا! آنکه از تو راه را یافت، روشن شد و آنکه پناهنده تو شد، پناه یافت،خداوندا! من به تو پناه آورده‏ام، از رحمت‏خویش مایوس و محرومم مساز و از رافت و مهربانیت محجوبم مگردان.

خداوندا! در میان اولیاء خویش، مرا مقام کسی بخش که آرزوی محبت افزون‏تر تو را دارد.

خدایا! مرا شیفته یاد خود ساز و همتم را در نشاط دستیابی به نامهایت و قرارگاه عظمت و قدست قرار بده.

خداوندا! تو را به خودت سوگند، که مرا به جایگاه اهل طاعتت‏برسان و به منزلگاه شایسته و پسندیده خویش، رهنمون باش، که من، نه می‏توانم شری را از خویش دور سازم و نه سودی به خویش رسانم.

کردگارا! من، بنده ناتوان و گنهکار توام و برده عیبناک تو، که بسویت آمده‏ام. پس مرا از آنان مگردان که چهره لطف خویش از آنان برگردانده‏ای و اشتباهاتشان حجاب بخشایش تو گشته است.

خدایا!

مرا کمال گسستن از غیر و پیوستن به خودت عطا کن‏دیده دلهایمان را با فروغ نگاه به خود، روشن سازتا دیده‏های بصیرت دل، حجابهای نور را از هم بر درد و به کانون عظمت‏برسد و جانهای ما آویخته درگاه عزت و قدس تو گردد.

خدایا! مرا از آنان قرار ده که ندایشان کردی، پاسخت گفتندو نگاهشان کردی، مدهوش جلال تو گشت،با آنان، راز گفتی و نجوا کردی، آشکارا برای تو کار کردند.

خداوندا! هرگز نومیدی را بر حسن ظن خویش مسلط نساخته‏ام،و هرگز امیدم از کرم نیکو و زیبایت نگسسته است.

پروردگارا!

اگر گناهان مرا در پیشگاه تو خوار و پست کرده، پس به سبب توکل و اعتماد نیکویم به تو، از من درگذر.

آفریدگارا!

اگر گناهان، مرا از لطف والای تو دور ساخته، اما یقین به کرم و عنایتت، آگاه و امیدوارم ساخته است.

خدایا! اگر خواب غفلت، از آمادگی برای دیدارت، باز داشته، معرفت‏به نعمتهای ارجمندت، بیدارم داشته است.

خداوندا!

اگر عقوبت‏سنگین تو، به آتش دوزخم فرا می‏خواند، پاداش فراوانت، به بهشتم دعوت می‏کند.

آفریدگارا!

من از تو می‏خواهم و تنها به آستان تو دست نیاز برمی‏آورم و تو را خواستارم.

از تو می‏خواهم که بر محمد و دودمانش درود فرستی و مرا از آنان قرار دهی که همواره به یاد تواند و پیمان تو را نمی‏شکنند و از سپاس تو غافل نمی‏شوند و فرمانت را سبک نمی‏شمرند.

خدایا!

مرا به فروغ نشاطبخش عزت خود بپیوند تا تنها شناسای تو باشم و از غیر تو روی برتابم و تنها از تو ترسم و بیم تو داشته باشم.

ای شکوهمند و بزرگوار!

بر محمد و خاندان پاکش درود تو باد، و سلام بی‏پایان و بسیار.

 

 


بر دختر بودن خود ببالید.

    نظر
پیام پیامبر به دختران امروز

ایا پیام پیامبر صلی الله علیه و آله ویژة مردان است؟

و ایا زنان هم مخاطب پیام پیامبر صلی الله علیه و آله قرار می­گیرند؟

پیامبر اسلام همچون همه انبیاء با دو هدف، هدایت مردم را آغاز و دنبال کرد:

1. آشنا ساختن مردم با معارف الهی.

2. کامل کردن عقاید و اخلاق جامعه.

یعنی تعلیم کتاب و حکمت از یک سو، و تزکیة نفوس مردم از سوی دیگر؛ آن گونه که قرآن می­فرماید: )یعلّمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم.( از این رو، می­توان رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را اینگونه بیان داشت که:

او برای تعلیم و تربیت و تزکیه آمد تا در بخش جامعه را به علوم الهی و صحیح رهنمون سازد و در بخش عملی، مردم را به طهارت روح برساند. مخاطب چنین حرکت هدایت بخش، جان انسان خواهد بود نه بدن او. از این رو، زن و مرد هر دو همسان هم، مخاطب «پیام پیامبر» خواهند بود.

محور تعلیم و تعلّم جان آدمی است نه بدن و نه مجموع جان و بدن. آنکه عالم می­شود، روح است و روح، نه مذکّر و نه مونّث است. پس، آنچه که به کمال آدمی باز می‌گردد؛ همچون: مسائل علمی، اعتقادی و اخلاقی، در آن میان مرد و زن تفاوتی نیست. امَا چون از مسائل اجرائی و تقسیم کار سخن به میان می­اید، به دلیل خصوصیات طبیعی و بدنی هر یک، وظایف مشترک و مختص وجود دارد؛ لیکن تفاوت وظایف، نقشی در میزان تکامل آن دو نخواهد داشت.

زن همچون مرد، تکامل پذیر است و قرآن هر گاه از ارزش­های والای انسانی سخن می­گوید، از «زنان» همسان مردان یاد می­کند بدان حد که هر دو می­توانند به مقامات انسانی و معنوی دست یابند. و مقاماتی همچون: اسلام، ایمان، طاعت، راستگویی، شکیبایی، خداترسی، روزه­داری، خویشتن داری و یاد خدا، برای هر زنی قابل دست یابی است. طبیعی است که عمل صالح او نیز همچون مرد، پیامد و ره آوردی این دنیوی و اخروی خواهد داشت :

) من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاة طیبة و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون(؛[1] هر مرد و زن که کاری نیکو انجام دهند، اگر ایمان آورده باشند، زندگی خوش و پاکیزه­ای به او خواهیم داد و پاداشی بهتر از کردارشان.

با این مقدمة به طرح «پیام پیامبر به دختران مسلمان»، در چند محور ذیل می‌پردازیم:

بر دختر بودن خود ببالید.

وقتی باور غالب جامعه، «زن» را مایة عار می­دانست و از «دختر» نفرت داشت و حتی آن را زنده به گور می­ساخت؛ در چنین محیطی، «اسلام» جایگاه انسانی زن را احیاء کرده و او را ریحانه؛ یعنی شاخه گلی ظریف می­نامد. یکی از ارمغان­های زیبای پیامبر، شخصیت دادن به دختر و زن می­باشد. بدان حد که پیامبر صلی الله علیه و آله می­فرمود :

ـ دختران، خجسته­اند و دوست داشتنی.

ـ بهترین فرزندان شما، دخترانتان می‌باشند.

ـ از خوش قدمی زن، این است که نخستین فرزندش دختر باشد.

ـ دختر خوب، فرزندی است مهربان، مددکار، مونس، با برکت و دور کنندة حسرت.

ـ کسی که دختر دارد، مشمول نصرت و مدد و برکت و آمرزش خدا خواهد بود.

چون به نبی خاتم بشارت دختر می­دادند، می‌فرمود: گلی است که خدا، روزیش می‌دهد و تامین او با خداست.

بر خود ببالید و از آن دسته دخترانی باشید که پیامبر دربارة ایشان فرمود:

چه خوب فرزندانی ­اند دختران محجوب!

از فرصت­ها سود جویید.

فرصت جوانی، یک غنیمت زودگذر است. پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست. مصطفی فرمود: دنیا ساعتیست.

زندگی کوتاه‌تر از آن است که دست کم گرفته شود. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می فرمود :

در قیامت برای هر روز از ایام عمر بندگان، 24 پرونده به تعداد ساعت های شبانه روز، گشوده می­شود؛

(بنده) پرونده‌ای را پر از روشنی و سرور می‌یابد و از دیدنش چنان شادی و فرح به وی دست می دهد که اگر بر دوزخیان تقسیم شود، احساس کردن رنج آتش را از آنان باز می دارد، و این ساعتی است که پروردگارش را در آن اطاعت کرده است.

سپس پرونده‌ای دیگر گشوده می‌شود و (بنده) آن را تاریک، بدبو و ترس آور می­بیند و از مشاهده­اش چنان بی تابی و ترس به وی دست می دهد که اگر بر بهشتیان تقسیم گردد، خوشی را از آنان باز ستاند، و این لحظه‌ای است که پروردگارش را در آن نافرمانی کرده است.

سپس پرونده‌ای دیگر برایش گشوده می‌شود و آن را تهی می‌بیند، نه چیزی در آن است که او را شادمان کند و نه چیزی که ناراحتش سازد، و این ساعتی است که خوابیده و یا به کارهای مباح دنیایی سرگرم بوده است؛ آنگاه به جهت از دست دادن این لحظه ها، احساس حسرت و تأسف به وی دست می دهد؛ چرا که می‌توانست آن را از نیکی‌های بی‌شمار پر سازد. و این سخن خداوند « آن(روز)، روز حسرت خوردن است.» بدین نکته اشاره دارد.

لحظات زندگی را جدّی بگیرید و فرصت جوانی را دریابید؛ «جوانی» یک نسیم رحمت است.آن گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود :

«انّ لربّکم فی‌ایام دهرکم نفحات ألا فتعرضوا لها؛ در ایام زندگیتان نسیم‌های رحمتی می‌‌ورزد مراقب باشید خود را در معرض آن قرار دهید.»

حیا را پاس دارید.

«حیا» سرچشمة همة زیبایی­هاست و در فقدان حیا، هیچ کار زیبایی انجام نمی­شود و هیچ کار زشتی ترک نمی­شود.پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمود:

«الاسلام عریان فلباسه الحیاء؛ اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.»

حیا همان دگرگونی حال و انکسار و دوری گزینی از کار زشت است؛ به خصوص آنکه انسان احساس کند که ناظری او را می‌بیند. و آگاهی و نظارت خداوند، عامل برانگیختن حیا است. رسول خدا9 فرمود : «فاستحیوا الیوم أن یطَّلع الله علی شیء من أمرکم؛ شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما، مطلع است.»

بزرگترین سرمایة دختر و زن مسلمان «حیا» است که ثمرة آن، مهار شهوت و تضمین عفّت او خواهد بود.

درنگ در نوع برخورد موسی7 با دختر شعیب7 و شیوه راه رفتن این دختر که با حیا آمیخته بود، نیز برای شما الهام بخش است.

پوشش مناسب را انتخاب کنید.

پیامبر اسلام بر پوشش زن در مقابل نامحرم و دوری از جلوه گری و خود نمایی اصرار می ورزید و قرآن، همپای توصیه به مردان در دوری از چشم چرانی و رعایت پوشش بدن از نامحرم، به زنان نیز توصیه می کند که دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه کنند. به دو ایة ذیل دقت کنید:

1. «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش های بلند (جلباب) خود را بر خویش فرو افکنند».

2. «به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه ساخته، دامن خود ر از بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم، آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، و روسری‌های (خُمُر) خویش را به گریبان ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوش‌ها پوشیده باشد، و پاهایشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان می‌کنند، معلوم شود».

دربارة این دو ایه ، به چند نکته توجه کنید:

الف) جلباب، پوششی چادر مانند، گشاد و پارچه‌ای است و با روسری کوچک و خمار متفاوت است. جلباب همچون مقنعه ها و روسری های بزرگ، سر و همة بدن را می‌پوشانیده است.

و خداوند در ایة نخست با بیان «جلباب»، به پوشاندن سر و گردن و بدن زنان اشاره دارد.

ب) خُمُر، جمع خِمار و به معنای روسری و سر پوش است و خداوند در ایة دوم از دختران و زنان مؤمن خواسته است که به وسیله خمار، سینه و گریبان (جَیب) خود را بپوشانند. مرحوم طبرسی دربارة این ایه می‌نویسد : زنان مدینه،اطراف روسری‌های خود را به پشت سر می‌انداختند و سینه، گردن و گوش‌های آنان آشکار می‌شد. بر اساس این ایة، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبان‌ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد.

ابن عباس نیز دربارة تفسیر این ایه می‌گوید : یعنی زن، مو، سینه، دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.

ج) قرآن در پاسخ به ضرورت پوشش نیز چنین می فرماید که: )ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذَین(؛ بدین وسیله شناخته می شوند (که دارای اصالت خانوادگی اند) پس با آزار و تعقیب (هوسرانان) رو به رو نمی‌شوند.

د) پیامبر به اسماء فرمود :« اسماء! وقتی زن بالغ شد، شایسته نیست که (در برابر نامحرم) جز صورت و دست‌هایش دیده شوند».

ه) پوشش اسلامی به معنای زندانی کردن و قرار دادن شما پشت پرده و در نتیجه، عدم مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی نیست بلکه «پوشش» بدان معناست که شما به عنوان دختر و زنان مومن در معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانید و به جلوه­گری و خودنمایی نپردازید و مشارکتتان در فعالیت­ها، بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد.

و. بسیاری از جامعه­شناسان، حجاب زن را مقتضای طبیعی جامعة بشری معرفی کرده‌اند. مونتسکیو می­نویسد:

«قوانین طبیعت حکم می­کند زن خوددار باشد؛ زیرا مرد، با تهوّر آفریده شده است و زن، نیروی خودداری بیش­تری دارد. بنابراین، تضادّ بین آنها را می­توان با «حجاب» از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».

همواره دانش بجویید

همواره با دانش و علم مأنوس باشید؛ زیرا «خداوند درجة آنان که ایمان آوردند و آنان که از علم بهره­مند شدند، بالا می­برد». هیچ وقت از یاد گیری و دانش آموزی خسته نشوید و به فکر فارغ التحصیلی نیفتید. این توصیه پیامبر صلی الله علیه و آله را همواره به یاد داشته باشید که می­فرمود:

«چهار چیز است که هر باهوش و خردمندی باید به آن پایبند باشد؛ شنیدن دانش ، حفظ کردن، نشردادن و عمل به دانش.»

هر ظرفی وقتی چیزی در آن می­گذارند، گنجایش خود را از دست می­دهد مگر ظرف دانش که با افزودن آن، گنجایشش بیش­تر می­شود.

پیامبر صلی الله علیه و آله می­فرمود: «زنان انصار، خوب زنانی هستند! شرم، مانع فقاهت آنان در دین نمی­شود.»

بهترین مطالبی که شایسته است جوانان یاد بگیرند، چیزهایی است که در بزرگسالی مورد نیازشان باشد و بتوانند در زندگی اجتماعی از آموخته­های دوران جوانی خود، استفاده نمایند.

قدردان والدین خود باشید

در خوبی کردن، کرنش و فروتنی به پدر و مادر خود، کوتاهی نکنید؛ خوشا به حال کسی که پدر و مادرش را نیکی کند!

شخصی دربارة دوست داشتنی­ترین کار از پیامبر سؤال کرد و آن حضرت نخست به «گزاردن نماز اوّل وقت» اشاره فرمود و آنگاه از «نیکویی به پدر و مادر » یاد کرد.

روزی خواهر رضاعی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به نزد آن حضرت آمد؛ وقتی به او نگریست، از او شادمان گشت و ملحفه­اش را گسترد و او را بر آن نشاند. سپس روی کرد و با او سخن گفت و به صورتش خندید. آنگاه خواهراش برخاست و رفت و برادراش آمد. رسول خدا9 چنین احترامی به او نکرد. لذا به حضورش عرض شد: ای رسول خدا ! با خواهرش رفتاری کردی که با او در حالی که مرد است، چنین نکردی!؟ فرمود:

«چون او نسبت به پدر و مادرش نیکوکارتر از برادرش بود.»

این نکته نیر قابل توجه است:

شخصی به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و پیرامون نیکی به پدر و مادر از آن حضرت پرسش نمود، فرمود:

«به مادر نیکی کن، به مادر نیکی کن، به مادر نیکی کن.»

و یک بار فرمود : «به پدرت نیز نیکی کن.»

پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از آنکه نیکی کردن به پدر را ذکر کند، با مادر آغاز نمود.

و شما ای دختران پیامبر! همواره به ارزیابی خود بپردازید، پیش از آنکه مورد نقد دیگران قرار گیرید، و پیام رسول مهربانی را پاس بدارید.

 

[1] . نحل، ایه16.

 http://www.hawzah.net


نفس شمار زندگی

    نظر

 

 

بیست سال ؟ ده سال ؟ 2 سال ؟ 1 ماه ؟ 1 هفته ؟ 1 روز ؟ یااااااا یک ثانیه ی دیگه؟

میگن که ما آدمایی هستیم که بدبینیم؛ همیشه نیمه ی خالی لیوانو نگاه میکنیم اما.. ما آدما همیشه نیمه ی پر لیوان زندگی رو نگاه میکنیم ، تا حالا شده فکر کنیم که 1 دقیقه ی دیگه زمان مرگ ما فرا میرسه ؟تا حالا شده مرگو باور کنیم ؟ وقتی کسی میمیره تا حالا باور کردیم که شاید ما الان جای اون شخص بودیم؟

با اینکه همه ی ما اعتقاد داریم مرگ حق هر انسان ولی همیشه احساس میکنیم حالا حالا وقت مرگ ما نمی رسه یا اینکه هنوز برای این حرفا خیلی زود چون هنوز آماده نیستیم..

میخوام از روزی بنویسم که یه لحظه فقط یه لحظه به این فکر کردم که اجل بهم فرصت داد.

ما آدما هزار بار اینو شنیدیم که همه ی آدمها وقتی میمیرن به خدا التماس میکنن که اونهارو به زمین برگردونه تا اونها جزوه بنده های صالح خدا بشن ؛ حتی تو آیات اومده که نه تنهامیخوان تمام کارهای واجب رو انجام بدن بلکه کارهایی که خیلی سطحی وانجام دادنشون  مستحب حاضرن انجام بدن ..

تا حالا به دنیای پیرامونت چه جوری نگاه کردی؟

باور داشتی که انسانی که داره از کنارت رد میشه و یه دفعه تصادف میکنه و میمیره یه فرصته که به تو داده شده ؟

باور داشتی که میتونست اون انسان تو باشی و در یه لحظه دستت از دنیا کوتاه میشد؟

باور داشتی که وقتی هنوز داری نفس میکشی این یه فرصته که خدا بهت داده تا خودتو نشون بدی؟

حتما باید بریم اون دنیا و از خدا فرصت بگیریم؟

چیزی که خودش باهامون شرط کرده که اونجا دیگه بهتون فرصت نمیدم

ولی اینجا به اندازه ی هر نفسی که میکشیم فرصت ،که داره بهمون داده میشه

چقدر غافلیم؟؟؟؟؟؟

اگر به هر کدوممون بگن فردا روز مرگ چیکار میکنیم؟

چقدر آماده ایم؟

هیچی.

هزار تا کار که همش موکول کردیم به بعد ، هزار تا نماز قضا که گذاشتیم وقتی پیر شدیم بخونیم ولی به این فکر نکردیم که شاید اصلا پیر نشیم ‍،هزار تا قرضه که باید ادا بشه،  هزار تا کار خیر که گذاشتیم یک کم دستمون بیشتر باز بشه ،هزار تا لبخند ،هزار تا محبت ،هزار تا آدم که باید ازشون خواهش کنیم که ما رو ببخشن و حلال کنن و هزار تا کاره دیگه هزار تا وظیفه دیگه

هزار هزار هزار بار توبه بخاطر گناهای ریزو درشتی که انجام دادیم ولی دریغ از این که توبه قبل مرگ پذیرفته نمی شه!!!!!!!!!!

هزاران  بار شکر ،نه فقط قلبی و زبانی بلکه عملی که در زمان کم یک روز محاله.

هیچ کدوم از این کارهارو ...

 مطمئنا تو یه روزی که فرصت داریم نمیشه انجامشون داد

ولی..

مرگ بهمون حتی یه روزم مهلت نمیده حتی یک لحظه

پس چه جوری انقد بیخیال میتونیم همه چیزو بسپاریم به فردا ،فردایی که شاید دیگه نتونیم به روش چشم باز کنیم

 

یه جا میخوندم که:به یک انسانی گفته شد 1 روز فرصت زندگی داری توی این روز زندگی کن،مرد به خدا گفت خدایا توی این یه روز چیکار میتونم بکنم،

تصمیم گرفت بی توجه به این مسئله زندگی کنه ،از کنار یه گل هم بی توجه رد نشد از کنار هر رهگذری که رد میشد بهش لبخند میزد به همه ی زیبایی ها با دقت نگاه میکرد و گیاه هارو لمس میکرد حس عجیبی که تا حالا درک نکرده بود ،هوایی که تاحالا این جوری استشمام نکرده بود دست هر پیرزنی و میگرفتو بهشون کمک میکرد و سعی کرد از نعمتهایی که خدا بهش داده لذت ببره...

شب که شد احساس خوبی داشت احساس میکرد که تا قبل از امروزش زندگی نکرده بود و توی اون یه روز به اندازه ی تمام عمرش زندگی کرده بود.

 

قصه از اینجا شروع میشه که...

مسافرت با قطار خیلی خسته کنندس با وجود اینکه اصرار داشتم با هواپیما بریم ولی هیچ بلیطی برای جمعه نبود مجبور شدیم با قطار بریم مشهد، همه دوستام فکر میکردن مثله دفعه های پیش سفرم با هواپیما.

حالا..

جمعه

شارژ موبایلم تموم شده بود ساعت 9 شب دیدم همه دوستایی که باهاشون خداحافظی کرده بودم زنگ میزدن به موبایل خواهرم و با صدایی لرزون فقط جویای این میشدن که ما زنده ایم یا نه؟؟؟؟ اینکه شماره خواهرمو از کجا پیدا کرده بودن بماند

یعنی امکان داشت 1 نفر از اون 17 نفری که فوت شدن من باشم

ولی من اصلا آماده نبودم

معنی اینکه هر کاری کردیم که با هواپیما بریمو نشد چی بوده ؟

یه فرصت دیگه ؟؟؟؟

 

فکر میکنی چندتا نفس تا آخرین نفس وقت هست؟

حداقل قدر این یکیشو بدونیم

 

بیست سال ؟ ده سال ؟ 2 سال ؟ 1 ماه ؟ 1 هفته ؟ 1 روز ؟ یااااااا یک ثانیه ی دیگه؟

 

 


خدایا من طاقت این همه مهربونیتو ندارم

    نظر

 

 

خداجونم شکر..

دارم از خوشحالی دیوونه میشم، بعضی وقتا فکر میکنم خدا یعنی به حرف همه گوش میده ؟ از ته دل بنده هاش خبر داره؟

هر دفعه یه جوری بهم میفهمونه که کنارمه،که درد دلمو گوش میده؛ که بازم ناز بنده هاشو میکشه

خدا جونم یادته اون روزی که بخاطر اینکه مامانم هنوز چشمش به خونت نیفتاده ؛ دل دل میکردم بیام یا نه ،نه اینک آرزوشو نداشتم نه،

دلم طاقت نمی آورد زودتر از مامانم پا به  دیار عشق بذارم؛

یادته نزدیک بود ازم بگیریش؟اون مشکله بانک یادته؟ مشکلی که همه تعجب کرده بودن؟

1 نفر با شماره شناسنامه من تو آمل تو بانک ملت برای عمره حساب باز کرده بود و من نمیتونستم حساب باز کنم و 2 روز بیشتر تا افتتاح حساب وقت نمونده بود

یادته اومدم باهات صحبت کردم سنگامونو واکندیم.گفتم باشه بدون مامانم میرم ولی قول بده زود دعوتش کنی؟

 یادته مشکل بانک یه دفعه حل شد؟

خالم گفت بعضی وقتا یه سنگایی هم باید جلوی پات بیفتن که با یه ذره سختی بیشتر ،قدر موهبتو بیشتر بدونی،آخه ما آدما عادت داریم چیزی که راحت بدست میاریمو راحت از دست میدیم ولی چیزی که به سختی بدست میاریمو...

اگه نمیرفتم...اگه ازم میگرفتیش دیوونه میشدم شک ندارم

باورش سخته ولی از حسی که تو دلمم هست خبر داری! باهم معامله میکنیم ،خیلی جالبه

 سر سال تحویل زیر گنبد خضرا پیش حضرت محمد(ص) و دخترش دعای سال تحویلو بخونی که خدایا حال منو به بهترین شکل و بهترین حال تغییر بده و فاطمه ای که خدا بخاطرش جهانو آفرید برات آمین بگه ؛کم چیزیه؟؟؟؟

خدایا من لیاقتشو داشتم؟؟ با دل من چیکار کردی؟

دیگه آروم و قرار نداره! مگه معجزه چه شکلیه؟

تو زندگی همهمون هر لحظه معجزه رخ میده ولی ماییم که بهش بی اعتناییم و منتظر یه نشونه از سمت خدا،

هر جارو نگاه کنی نشونس؛بی دقت رد نشو

جایی که 4 ماه پیش موقعی که لببیک میگفتم دیدمت ،یقین دارم که با تمام وجودم درکت کردم موقعی که سیمامون وصل شد!

چه حال عجیبی ؛بعد از محرم شدن دیدم که گناهامو بخشیدی، حس کردم بار گناهامو از رو دوشم برداشتی ؛سبک شدم ،درک کردم حس کردم فهمیدم.....

خدایاااااااااااااا حتی یادآوریشم دیووووونم میکنه

خودت بهم اجازشو دادی ،وقتی بین اون همه دانشجو که فقط قرار بود 1 دختر 1 پسر انتخاب بشن ،

اونم دختری که اعتقاداش خیلی سطحی بود، حجاب براش خیلی اهمیت نداشت و خودت میدونی دیگه ،نگم بهتره یادآوریش از یه جهت برام سخته ولی از طرفی وقتی میبینم چادرو حجابم قرار دادی،از اینکه میبینم دارم ازش لذت میبرم‍،چادری که همه اول فکر کردن جوگیر شدمو یکی دو هفته سرم میمونه!!! ولی الان برای خودم افتخار شده ؛احساس غرور میکنمو بهش میبالم

 

وقتی روز تولدم از کنار امام رضا اومدمو مستقیم رفتم دانشگاه ،هدیه تولد بهم چیزی دادی که هر وقت یادش میفتم چشم دلم  بارونی میشه،بیای دانشگاه و اسمتو رو برد دانشگاه ببینی، ببینی اون 1 دختر تویی..

خداجونم چه جوری شکرت کنم؛با چه زبونی بگم خداجونم شکر ،بگم به خاطر کدوم هدیه ای که بهم دادی دارم شکرت میکنم؟؟؟ بگم تو وجود من چی دیدی که همچین هدیه ای بهم دادی؟

به قول معینه کاروانمون حج عمره ،بیمه عمره

بیمم کردی خدا؛ یادته دستامو گذاشتم رو خونت باهات عهد بستم ؛یادته بهمون عهدنامه دادن روبه روی خونت خوندیمو امضا کردیم؟

که قول میدیم آدم بمونیم ،کمک کن زیر قولم نزنم آخه  خیلی ضعیفم 

یادته اومدی به خوابمو گفتی عهدمو قبول کردی،یادته تو خواب از حال رفتم تو خوابم ظرفیت نداشتم !!!! یادته صدای قرآن اومد...

صبحش یادته چه حالی شدم؟؟!!!؟؟؟

دستمو گرفتی خدا؛ممنونتم

یادته بعد از این که برگشتم گفتم یه سفر دیگه بهم بده برم پابوس امام رضا ازش تشکر کنم ؛یادته از امام رضا خواسته بودم که سفارشمو بکنه که من اون 1 نفر باشم؟

بازم در عین ناباوری دعوتم کردی برم مشهد ،تنها بدون خانواده

حالا..

دوباره مشهد هنوز 2 ماه نشده برگشتم!!!

یادته گفتم این سری زیاد حوصله ندارم برم سفر،یعنی حوصله راهو نداشتم خودت شاهدی؟

مامانم زنگ زد گفت نمیریم با اینکه همه چیز آماده بود،

دلم شکست از خودم بدم اومد

اینکه آدم دعوت بشه بعد نره خیلی سنگینه

دیشب یادته بهت گفتم غلط کردم ،سفرو ازم نگیر.....

 

بابام همین الان زنگ زد گفت شنبه تا 3شنبه میتونی مرخصی بگیری؟ 3 تا بلیط هست دیر بجنبی رفته

یاد حرف خالم افتادم

بازم شرمندم کردی،همیشه شرمندتم.

خدا جونم خیلی دوست دارم.