تولد
سلام خدای مهر ، خدای نور ، خدای عشق
همیشه روز تولدم دلگیرترین روز زندگیمه.
نمیدونم
اون روز ، روز جدایی من از تو بوده!!!!!!!!!!!!!!!
روزی که بدون اینکه از خودم ، از اطرافم دارایی از آگاهی داشته باشم پشت سرم آب ریختی و گفتی برو به سلامت که یک روز دوباره برمیگردی
دیدار به قیامت .
و ای کاش در روز دیدار بعدیمان حس و حالت به من مثل همان روز که نوزادی دست نخورده از بلاهای انسانیت بودم ، باشد.
برایم دعا کردی سفر بی خطری داشته باشم!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟
روزی که منو وارد دیاری کردی که پر شده از آدمهای آدم نما
پر شده از بدی و پلیدی و گناه
چه طور به من اعتماد کردی که باشم . چه طور به من اعتماد کردی که از خودت در من دمیدی؟؟؟
یک مشت خاک را چه استادانه بها بخشیدی و من چه ناشیانه به خود مغرور شدم
چه دل بزرگی داری خدا
چگونه سر کنم در این دنیا به تنهایی ، اگر تو نباشی
اگر تو در تمام تار و پودم نباشی
بدون نگاه پرمحبت تو چه جوری سر بالا بیاورم و نگاه کنم ؛ بدون اینکه چشمام ذره ایی از نور ازلی خودشو از دست نده و کم سو نشه به عشقت
چه طور بدون دلگرمی به حضور پر مهرت قدم از قدم بردارم و راه رفتن رو یاد بگیرم
اگر تو نباشی می ترسم پا در راهی بگذارم که تو در آن نباشی که به تو ختم نشود
و رو به نیستی انسانیت قدم بردارم
اگرتو پیشم نباشی از کجا معلوم که رو به کدوم مبدا به راه بیفتم
رو به کدوم منبع عاشقی کنم
و رو به کدوم قبله سر تعظیم .........
از کجا معلوم از همه ی داشته هایی که به بهترین شکل برایم ساختی درست استفاده کنم
اگر تو نباشی تمام وجودم و تمام انسانیتم درد می گیرد، از نبودنم ،از تهی شدنم
خدایا ؛ تنها امیدم به توست
اگر تو در تمام سلولهای وجودم نباشی ؛ اگه تو در رگهای من جریان نداشته باشی یا باشیو کنارم نباشی
لایق انسان بودن نیستم
کمک کن از اعتمادت سو استفاده نکنم
عاشقانه می پرستمت
خدای پر مهرم ؛ معبودم
هست و نیستم خواست و ارداه ی توست
تنها امیدم به توست
نا امیدم نگردان. تنهایم نگذار