خدایا من طاقت این همه مهربونیتو ندارم
خداجونم شکر..
دارم از خوشحالی دیوونه میشم، بعضی وقتا فکر میکنم خدا یعنی به حرف همه گوش میده ؟ از ته دل بنده هاش خبر داره؟
هر دفعه یه جوری بهم میفهمونه که کنارمه،که درد دلمو گوش میده؛ که بازم ناز بنده هاشو میکشه
خدا جونم یادته اون روزی که بخاطر اینکه مامانم هنوز چشمش به خونت نیفتاده ؛ دل دل میکردم بیام یا نه ،نه اینک آرزوشو نداشتم نه،
دلم طاقت نمی آورد زودتر از مامانم پا به دیار عشق بذارم؛
یادته نزدیک بود ازم بگیریش؟اون مشکله بانک یادته؟ مشکلی که همه تعجب کرده بودن؟
1 نفر با شماره شناسنامه من تو آمل تو بانک ملت برای عمره حساب باز کرده بود و من نمیتونستم حساب باز کنم و 2 روز بیشتر تا افتتاح حساب وقت نمونده بود
یادته اومدم باهات صحبت کردم سنگامونو واکندیم.گفتم باشه بدون مامانم میرم ولی قول بده زود دعوتش کنی؟
یادته مشکل بانک یه دفعه حل شد؟
خالم گفت بعضی وقتا یه سنگایی هم باید جلوی پات بیفتن که با یه ذره سختی بیشتر ،قدر موهبتو بیشتر بدونی،آخه ما آدما عادت داریم چیزی که راحت بدست میاریمو راحت از دست میدیم ولی چیزی که به سختی بدست میاریمو...
اگه نمیرفتم...اگه ازم میگرفتیش دیوونه میشدم شک ندارم
باورش سخته ولی از حسی که تو دلمم هست خبر داری! باهم معامله میکنیم ،خیلی جالبه
سر سال تحویل زیر گنبد خضرا پیش حضرت محمد(ص) و دخترش دعای سال تحویلو بخونی که خدایا حال منو به بهترین شکل و بهترین حال تغییر بده و فاطمه ای که خدا بخاطرش جهانو آفرید برات آمین بگه ؛کم چیزیه؟؟؟؟
خدایا من لیاقتشو داشتم؟؟ با دل من چیکار کردی؟
دیگه آروم و قرار نداره! مگه معجزه چه شکلیه؟
تو زندگی همهمون هر لحظه معجزه رخ میده ولی ماییم که بهش بی اعتناییم و منتظر یه نشونه از سمت خدا،
هر جارو نگاه کنی نشونس؛بی دقت رد نشو
جایی که 4 ماه پیش موقعی که لببیک میگفتم دیدمت ،یقین دارم که با تمام وجودم درکت کردم موقعی که سیمامون وصل شد!
چه حال عجیبی ؛بعد از محرم شدن دیدم که گناهامو بخشیدی، حس کردم بار گناهامو از رو دوشم برداشتی ؛سبک شدم ،درک کردم حس کردم فهمیدم.....
خدایاااااااااااااا حتی یادآوریشم دیووووونم میکنه
خودت بهم اجازشو دادی ،وقتی بین اون همه دانشجو که فقط قرار بود 1 دختر 1 پسر انتخاب بشن ،
اونم دختری که اعتقاداش خیلی سطحی بود، حجاب براش خیلی اهمیت نداشت و خودت میدونی دیگه ،نگم بهتره یادآوریش از یه جهت برام سخته ولی از طرفی وقتی میبینم چادرو حجابم قرار دادی،از اینکه میبینم دارم ازش لذت میبرم،چادری که همه اول فکر کردن جوگیر شدمو یکی دو هفته سرم میمونه!!! ولی الان برای خودم افتخار شده ؛احساس غرور میکنمو بهش میبالم
وقتی روز تولدم از کنار امام رضا اومدمو مستقیم رفتم دانشگاه ،هدیه تولد بهم چیزی دادی که هر وقت یادش میفتم چشم دلم بارونی میشه،بیای دانشگاه و اسمتو رو برد دانشگاه ببینی، ببینی اون 1 دختر تویی..
خداجونم چه جوری شکرت کنم؛با چه زبونی بگم خداجونم شکر ،بگم به خاطر کدوم هدیه ای که بهم دادی دارم شکرت میکنم؟؟؟ بگم تو وجود من چی دیدی که همچین هدیه ای بهم دادی؟
به قول معینه کاروانمون حج عمره ،بیمه عمره
بیمم کردی خدا؛ یادته دستامو گذاشتم رو خونت باهات عهد بستم ؛یادته بهمون عهدنامه دادن روبه روی خونت خوندیمو امضا کردیم؟
که قول میدیم آدم بمونیم ،کمک کن زیر قولم نزنم آخه خیلی ضعیفم
یادته اومدی به خوابمو گفتی عهدمو قبول کردی،یادته تو خواب از حال رفتم تو خوابم ظرفیت نداشتم !!!! یادته صدای قرآن اومد...
صبحش یادته چه حالی شدم؟؟!!!؟؟؟
دستمو گرفتی خدا؛ممنونتم
یادته بعد از این که برگشتم گفتم یه سفر دیگه بهم بده برم پابوس امام رضا ازش تشکر کنم ؛یادته از امام رضا خواسته بودم که سفارشمو بکنه که من اون 1 نفر باشم؟
بازم در عین ناباوری دعوتم کردی برم مشهد ،تنها بدون خانواده
حالا..
دوباره مشهد هنوز 2 ماه نشده برگشتم!!!
یادته گفتم این سری زیاد حوصله ندارم برم سفر،یعنی حوصله راهو نداشتم خودت شاهدی؟
مامانم زنگ زد گفت نمیریم با اینکه همه چیز آماده بود،
دلم شکست از خودم بدم اومد
اینکه آدم دعوت بشه بعد نره خیلی سنگینه
دیشب یادته بهت گفتم غلط کردم ،سفرو ازم نگیر.....
بابام همین الان زنگ زد گفت شنبه تا 3شنبه میتونی مرخصی بگیری؟ 3 تا بلیط هست دیر بجنبی رفته
یاد حرف خالم افتادم
بازم شرمندم کردی،همیشه شرمندتم.
خدا جونم خیلی دوست دارم.