ok
manam manzoram hamin bod
chon iesery ba in be zaher roshan fekriha mikhan ro eshtebahu moshkele khodeshon sarpoosh bezaranu intory az khodeshoon salbe masooliat konan
in sher mikhad bege chon ma moshgel darim pas nabaiad harfe haghighate hastiu goosh konim ke khodesh behtarin rah goosha baraie kasani ast ke bekhahand hedaiat shavand v intory mikhan shune khali koonan
خطاب به ايني كه اين شعر چرت و بي مسما رو فرستاده
هميشه راه بهونه و اطاعت نكردن از اوامر الهي وجود داشته وداره
دردتو تو دوري از معشوق حقيقي وذات باريتعالي پيدا کن کي ميدونه که تو اطاعت و انجام واجب وچشم به دست مولا بودن چه ارامشي خابيده؟؟؟؟؟
فقط بايد از اونايي که عمل کردنو عاشق شدن پرسيد
از اون دختري که يکبار به عشق محبوبش گوهرو در صدف قرار داد
حرف از درد ميزنيم چون از اصل خودمون خيلي فاصله داريم تازه به خودمون حقم ميديم.
در پايان از اين مطلب زيبا که بر گرفته از عمق وجود ريحانس تشکر ميکنم
دردهاي من
جامه نيستند
تازتن در آورم
چامه و چکامه نيستند
تا به رشته ي سخن در آورم
نعره نيستند
تا زناي جان بر آورم
دردهاي من نگفتني
دردهاي من نهفتني است
گر چه مثل دردهاي مردم زمانه نيست
درد مردم زمانه است
مردمي که چين پوستينشان
مردمي که رنگ روي آستينشان
مردمي که نامهايشان
جلد کهنه ي شناسنامه هايشان
درد مي کند
من ولي تمام استخوان بودنم
لحظه هاي ساده ي سرودنم
انحناي روح من
شانه هاي خسته ي غرور من
تکيه گاه بي پناهي دلم شکسته است
کتف گريه هاي بي بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهاي پوستي کجا؟
درد دوستي کجا؟
( مرحوم قيصر امين پور)